۲حرکت ناگهانیp7

ت: جیمین من ....عاشقتم ددی
جیمین: اونم بیبی گرل منو ترسوندی
ا.ت: چی فکر کردی عشقم؟
جیمین: فکر کردم تو این مدت که نبودم ....میدونی.......ی پسر دیگه
ا.ت: جیمین...من همچین آدمی میبینی؟ اره؟
جیمین: قربونت برم لطفاً گریه نکن
ا.ت:😭😭
جیمین: اه ماشینم کجاست بیبی؟
ا.ت: تو پارکینگ راننده منتظره
جیمین: باشه
/و با یک حرکت ا.ت رو به سبک برآید استایل بلند کرد/
ا.ت: هعیییی بزارم زمین
جیمین: اونم بیبی دارم شق میکنم
ا.ت: نه نه نه نههههه
جیمین: خیلی وقته بهت دست نزدم مطمئنم خیلی تن*گ شدی
ا.ت: اههههههه
جیمین: بچم رو از دست دادم حالا باید یکی جدید تولید کنیم نه؟
ا.ت: من الان امادگیش رو ندارم ...جیمین ....لطفا
جیمین: نترس کا*ندوم میزارم
ا.ت: نه میدونی آخه..پر*یودم
جیمین: امروز دومه تو آخر ماه پر*یود میشی
ا.ت: *ای خدا همه چیز یادمه*اه یادته
جیمین: نمیتونی در بری عزیزم
ا.ت: ۱ ماه پیش وقتی داشتیم وارد این ماشین می‌شدیم تیر خوردی
جیمین: درسته
/ و گونه یک ا.ت رو به سمت خودش کشوند و ی بوسه ی نرم روی اون کاشت/
جیمین: دیگه هیچ جوره به هیچ وجه نمی‌زارم حتی یک متر باهام فاصله داشته باشی
ا.ت: قول
جیمین: قول
/و انگشت هاشون رو به هم گره زدن/
جیمین: تو ... ی فرشته ی کوچولویی
ا.ت: و تو پادشاه منی
/ دست جیمین به گردن نرم ا.ت رسید و پیشونی هاشون چسبیده شد /
جیمین: منتظرم که لب های مرمت رو دوباره حس کنم
ا.ت: پس بدستش بیار
/دستش رو پشت گردن ا.ت سفت کردن و به سمت خودش کشوند/
دیدگاه ها (۱۷)

۲ حرکت ناگهانیp8

۲حرکت ناگهانیp9

۲حرکت ناگهانیp6

هووووهوووووو

پارت ۷۶ فیک ازدواج مافیایی

"سرنوشت "p,33...ویو جیمین *.بعد از حدود ۱۵ مین به هتل جولیا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط